روتر خیلی خوبی باشید

روتر خیلی خوبی باشید

روتر خیلی خوبی باشید

جاناتان روزنبرگ در نخستین روزهای کاری­ش در گوگل با یکی از مهندس ­های شرکت گوگل گفت­وگویی داشت. آن مهندس از اینکه جاناتان دوست دارد بلافاصله به ایمیل­ها پاسخ بدهد و پاسخ­های­اش را با ایمیل به گوگلرهای متعددی روت کند متعجب بود. او وقتی می­دید اولویت­های جاناتان در جای خود قرار ندارند، احساس ناامیدی می­کرد. کاملاً واضح بود کسی که تا این اندازه برای پاسخ دادن به ایمیل­ها اشتیاق نشان می­دهد و برای منتشر کردن اطلاعات، بسیار فعال و پویا عمل می­کند، باید کسی باشد که مشغله­ی کاری زیادی ندارد. به همین خاطر، با کمال دلخوری رو به جاناتان گفت، «شما فقط یک روتر گران قیمت هستید!» این حرف می­توانست یک توهین تلقی شود. زیرا روتر یکی از ابزارهای اولیه­ی مورد نیاز برای شبکه ­بندی است و کار اصلی آن انتقال بسته­ های دیتا از نقطه­ای به نقطه­ای دیگر است. اما جاناتان آن طعنه را یک تعریف به حساب آورد.در ادامه با هزارسو همراه باشید.

اینجا روشی را برای بررسی ارتباطات سازمانی معرفی می­کنیم: یک ساختمان بیست طبقه را در نظر بگیرید. شما در بالکن طبقه­ی میانی، مثلاً طبقه­ی دهم، ایستاده ­اید. همانطور که بالا می­روید در هر طبقه از تعداد افراد کم می­شود. در طبقه­ ی آخر فقط یک نفر ساکن است. حال آن که در طبقه­ی زیرین، که با نام «طبقه­ ی ورودی» هم شناخته می­شود، افراد بسیار زیادی حضور دارند. حالا تصور کنید در بالکن ایستاده­اید.

بعد، نفر بالایی شما  مثلاً «رئیس» شما  چیزی را فریاد می­زند و تعدادی سند را به پایین پرت می­کند. شما آن اسناد را می­گیرید و مراقب هستید که برگه ­ها در هوا پراکنده نشوند و آنها را برای مطالعه به داخل می­برید. این اسناد محتوای خوبی دارند و بخش­هایی از آنها را که فکر می­کنید باید توسط افراد طبقه­ی نهم دیده شود البته با در نظر گرفتن مرزهای از پیش تعریف شده­ی وظایف آنها  مورد تجزیه و تحلیل قرار می­دهید. سپس، به بالکن برمی­گردید، و یک برگه اینجا، یک پاراگراف آنجا، به طرف گروه خودتان در پایین می­اندازید. آنها نیز مانند افراد تشنه­ای که آب خنک و گوارایی پیدا کرده باشند، از محتوای ارسالی استفاده می­کنند. وقتی افراد طبقه­ی نهم کارشان را تمام کردند، تغییر جهت می­دهند و تشریفات مربوط به تجزیه و تحلیل مطالب را برای افراد تشنه­ی طبقه­ ی هشتم اجرا می­کنند. در این حین، رئیس شما پروسه­ی دیگری را تا طبقه­ی یازدهم اجرا کرده است. و این روند تا طبقه ­ی بیستم ادامه دارد. کسی نمی­داند آن مرد چه کار می­کند.

روتراین الگوی سنتی جریان اطلاعات در بیشتر شرکت­ها است. رده­های بالاتر مدیریتی، اطلاعات را جمع­آوری می­کنند و با دقت تصمیم می­گیرند کدام خرده اطلاعات را برای کدام فرد سخت­کوشی که در رده­های پایین کار می­کند ارسال کنند. در این دنیا، اطاعات به عنوان ابزاری برای کنترل و قدرت، جمع­آوری و انبار می­شود. همان‌طور که متخصصان برتر رهبری، جیمز اُوتول و وارن بنیس، خاطر نشان می­کنند، دستیابی بسیاری از صاحبان کسب و کار به موقعیت­های شغلی قدرتمند، بیشتر «به خاطر کار گروهی بسیار برجسته­ی آن‌ها نیست؛ بلکه به خاطر توانایی آنها در انجام یک رقابت موفقیت­آمیز با همکارانشان در مجموعه­های اجرایی است که فقط انبار کردن اطلاعات را تشویق می­کند.» در اینجا اعضای کمونیست و بانفوذ اتحاد جماهیر شوروی را به یاد می­آوریم که تمام دستگاه­های فتوکپی اداره را پشت درهای فولادی دوقفله نگه می­داشتند، مبادا کسی از معجزه­ی زیروگرافی برای خلق یک نسخه رونوشت غیر مجاز از برنامه­ی پنج ساله­ی تولید غلات استفاده کند. بیشتر مدیران همچنان مانند

بوروکرات­های زمان شوروی فکر می­کنند: شغل آنها تجزیه و تحلیل اطلاعات و توزیع آن به شکل مقتصدانه است. چرا که آنهانمی­توانند به اراذل و اوباش طبقه­های پایین­تر که کلیدهای اطاعاتی مربوط به نظام شرکت را در دست دارند، اعتماد کنند.

اما اتحاد جماهیر شوروی سرنگون شد. آن هم وقتی که یک چنین رویکرد ممسکانه­ای برای انتشار اطلاعات می­تواند در عصری که مردم برای کار کردن استخدام می­شدند، موفق عمل کند. در قرن اینترنت شما افراد را برای فکر کردن استخدام می­کنید. وقتی جاناتان در دانشکده­ی بازرگانی مشغول به تحصیل بود، یکی از استادان امور مالی همیشه می­گفت: «پول عامل حیاتی همه­ی شرکت­ها است.» این تنها بخشی از واقعیت است. در قرن اینترنت کاملاً روشن است که پول اهمیت زیادی دارد. اما اطلاعات، عامل حیاتی واقعی کسب و کار است. جذب خلاق­های باهوش و هدایت آنها به سمت کارهای شگفت­انگیز کلید ایجاد کسب و کار در قرن بیست و یکم است. البته، هیچ یک از اینها رخ نخواهد داد، اگر خلاق­های باهوش از اطلاعات سرشار نباشند.

گوگلکارآمدترین رهبران امروز اطلاعات را انبار نمی­کنند. آنها اطلاعات را با دیگران به اشتراک می­گذارند. (بیل گیتس در سال 1999 گفت: «قدرت حاصل دانشی نیست که انبار شده باشد؛ بلکه از دانشی می­آید که به اشتراک گذاشته شود. سیستم پاداش و ارزش­های یک شرکت باید این مفهوم را منعکس کند.) هدف از رهبری، بهینه ­سازی جریان اطاعات در سراسر شرکت است، در همه­ی زمان­ها، هر روز، رهبری، مجموعه مهارت کاملاً متفاوتی است.

جاناتان آن روز، در چند سال پیش، به آن مهندس گفت: «اگر تمام چیزی که من هستم یک روتر گران قیمت است، پس می­خواهم روتر بسیار خوبی باشم.» این کار به چه چیزی نیاز دارد؟ تنظیم پیش­فرض برای باز بودن، تنظیم اهداف عمومی چالش­برانگیز و شکست­های پیاپی برای تحقق آنها، و وقتی که تردید دارید درباره­ی سفرهای­تان صحبت کنید.

منبع: کتاب گوگل چگونه کار میکند

نویسنده : اریک اشمیت

تلگرام هزارسو

دیدگاهتان را بنویسید